اســــــــــــــفند دونه دونه...
باز هم اسفند ماه رسید..ماه دوست داشتنی سال..ماهی که بوی عید می دهد....ماه خانه تکانی و خرید..ماه خیابانهای شلوغ و پرترافیک..و البته ماهی که امسال با سرمای ناگهانی و دیر رس غافلگیرمان کرد..از قرار در جدال بین ننه سرما و عمو نوروز تا اینجای کار پرچم ننه سرما بالاست!
ما هم که طبق روال همه اسفندهای عزیز این روزها حسابی سرمان شلوغ است و فرصت سر خاراندن هم نداریم! از خانه تکانی و خرید گرفته تا رتق و فتق همه کارهای عقب افتاده سال که گویا اگر همه آنها تا پایان سال تمام نشوند آسمان به زمین می رسد!..اگر چه میدانم که با همه تدابیر و آینده نگریها این مسایقه بدو بدوی نفس گیر کماکان تا آخرین ساعات سال کهنه یا همان دقیقه نود ادامه خواهد داشت!
وروجک پانزده ماهه ما هم که این روزها حسابی در حال شیطنت و آتش سوزاندن است...و امان از وقتی که برای خرید و کارهای بیرون از خانه همراهمان باشد..آنجاست که دیگر برای مراقبت از او و کنترل اوضاع انرژی هفت مرد جنگی هم کافی نیست!
تبســـــــــــــــم در حاله خانه تکانی
زیر و رو کردن کشـــــــــــــــــــو هایی که مامان تازه مرتب و تمیز کرده
تبسم خانــــــــــــــــوم در حال جارو کشیدن میز تلویزیون(داشته باشین نوع کمک کردن رو)
در حال گرد گیری کردن
ساندویج خوردن
اسمارتیز خوردن
تبسم خانــــــــــــــــوم در حاله نماز خواندن
اینم از تقویم 94 که مامان مهدیه خودش واسه دخمــــــــــــــــلش درست کرده تا چاپ کنیمش
بابا عباس و مامان فاطمه 23 بهمن رفتن مشهد یه سفره چهار روزه
و 27 بهمنم برگشتن
من و تبسم و دایی و زندایی رفتیم فرودگاه استقبال تا اومدن شد ساعت یک شب و شما همچنان سر حال و شاد بودی انگار نه انگار ساعت یک شبه
اینم چند تا عکس از فرودگاه
مامانی هم زحمت کشیدن یه لباس خوشگل از مشهد واستون سوغاتی اوردن
مبارکت باشه عزیزم. ممنون بابت سوغاتی های قشنگ
فعلا بای بای