تبسم جانتبسم جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

تبســـــــــم زندگی

اسفند 94

1394/12/26 9:24
647 بازدید
اشتراک گذاری

فرا رسیدن نوروز باستانی ، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم
بر همه ایرانیان پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . . .

 

دختر نازنینم بازهم طبیعت نو می شود و رنگ عوض میکند تغیر میکند تا بفهمیم زندگی یعنی همین تغیرات یعنی همین عوض شدن ها.....درس بزرگی باید از طبیعت گرفت ..درس ساده و یکرنگی بودن

شما هم هر روز بزرگ و بزرگ تر میشوی و عوض می شوی مانند طبیعت رنگ عوض می کنی 

دیروزت شبیه امروزت نیست ..این بعنی بزرگ شدن تو ...یعنی رشد کردن تو

 

خوشحالم در کنارت یک سال هم سپری شد یک سال با تمام سختی ها و شادی ها 

خدا راشکر میکنم بلبت این همه زیبایی 

بابت مادر شدنم ..بابت اینکه دسته گلی مثل تو را دارم 

بابان اینکه لیاقت بزرگ کردن تو را داشتم

خدا ممنونم

 

این چند وقت موس لب تاپ خراب شده بود و گذاشتن عکس هات بدون موس واسم مقدور نبود در اواین فرصت حتما عکس های قشنگت رو می زارم

 

و حالا چند تا عکس خوشگا از تبسم جون با عروسکهای خوشگله اتاقش

 

راستی 11 اسفند مو های قشنگت رو کوتاه کردیم 

توی عکس هم مشخص بود بلند شده بود نامیزون و نمی زاشتی که مامان با گلسر موهات رو ببنده ...

هر وقت هم موهات رو می بستم می گفتی گیره گیره و می خواستی که یکنی از روی سرت روز سه شنبه 11 اسفند منو مامانی بردیمت آرایشگاه خاله مریم و موهای خوشگلت رو کوتاه کردیم

اولش که اصلا نمی نشستی و مدام می گفتی نه نه 

دیگه با هر جوری که بود راضیت کردیم و نشستی بعد هم می گفتی مامانی مامانی یعنی مامان فاطمه کوتاه کنه

خلاصه با دادن وعد وعیدها راضی شدی خاله موهات رو کوتاه کنه اصلا هم از پیش بند خوشت نیومد و خاله بدون پیشبند موها رو کوتاه کرد و تو سرگرم بازی با کیلیپس های توی آرایشگاه که رنگ و وارنگ بود شدی و خداراشکر تونستسم موهای قشنگ رو درست کنیم

اینم چند تا عکس با موهای کوتاه توی باغ

 

راستی روز 7 اسفند هم بردیمت شهر رویاها 

من و شما و بابا احمد و عمه زهرا و علی و عمو داوود و مامان فرزانه

واسه بچه ها چند تا بازی داشت ولی شما   ازهمه بیشتر اسب سواریشو دوست داشتنی

 

و ماشین سواریشم دوست داشتی

اینجا هم عمو داود و بابا داشتن فوتبال با رباط انجام میدادن شما هم دوست داشتی و توپشون رو بر میداشتی

   

 

 

و لینم چند تا عکس توی باغ با موهای بلندت

اینم تفریح تبسم خانوم ...عوض سرسره بازی شن ها رو میریختی روش

 

باز هم مامان مهدیه هنر نمایی کرد و یه کیک خوشگل با یه تزیین زیبا درست کرد اینم تقدیم به گل دخترم بدون هیج مناسبتی

وسط کیک ژله بود 

 

تا آپ بعدی خدا نگدار

 

باز هم عیدتون مبارک

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

fatemeh10
27 اسفند 94 10:58
خیلی عالیه دست گلتون درد نکنه ان شاالله تبسم جونم همیشه شاد وسلامت کنار خانواده محترمش باشه
biiitaaa
28 اسفند 94 18:19
اميدوارم سالي که پيش رو دارين.... آغاز روزايي باشه که آرزو دارين.... پيش تا پيش عيدتون مبارکاااااا...^___^ خيلي مشتاقم به منم سر بزنيد