عروسی دایی رسول
سلام به همگی ما اومدیم..............
جای همگی خالی خیلللللیییییییییییییییییییییی خوش گذشت
شنبه هفته پیش رفتم خونه مامانم تا روز پنج شنبه.......................یه حالی داد.....................
5 روز خونه مامان بودن خیلی با صفاست...........البته کمک و هم فکر مامان و بابا هم بودم
عروسی دایی روز تولد حضرت معصومه و روز دختر هم زمان شد
روزت مبارک دخترم
واسه عروسی تالار گرفته بودیم ولی چون مهمان از شهرستان داشتیم باید زودتر خونه رو آماده پذیرایی می کردیم
تا روز عروسی بعد از اینکه از آرایشگاه اومدم من و همسری و تبسم جان رفتیم آتلیه
حتما عکسای آتلیه رو واستون نشون خواهم داد
اینم عکسای عروسی البته بیشتر از عکس گرفته بودم ولی اینا مجاز بودن
تبسم در منزل جدید دایی جونش
تبسم خوشحال از ازدواج دایی جونش
آقا داماد خوش تیپ
بزنم به تخته
دایی جون خووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووش تیپ
تبسم در آغوش دایی جون
تبسم شب عروسی دست دسی می کرد
سر سری می کرد
نای نای می کرد
خلاصه واسه عروسی دایی سسنگ تموم گذاشت
امیدوارم در کنار هم خووووووووووووووووش بخت باشند و زندگی عاشقانه ای رو شروع کننند