تبسم جانتبسم جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

تبســـــــــم زندگی

تبسم

سلام به همه امروز 27 فروردین تبسم جان یک سال و پنج ماهه میشه ماهگیت مبارک ناز دونه خانوم مبارک و مبارکه مبارک عزیزم ای قبله گاه عشق من ...   ای نازنین ترینم ...   بی توزیستن برای من ممکن نیست ...   کاش میتوانستم ازچشمهای توسیراب شوم ...   ای خورشید سرزمین عاشقی من ...   دلبندم   دوستت دارم برای همیشه   دخمله من دیگه واسه خودش خانوم شده حرف میزنه ولی فقط یه بار تکرار میکنه تلفن یا موبایل رو بر می د اره و با دوست فرضی خودش کلی حرف میزنه بلند بلند و می خنده و گاهی هم عصبانی میشه ..... تبسم وقتی کاره ب...
27 فروردين 1394

مادر

  بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم. نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود ! شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم   مهربانی مادر است ایثار مادر است عشق مادر است زندگی مادر است رنجر مادر است غم خوار مادر است درد مادر است تنها مادر است بهترین جمله گیتی مادر است   امروز روز مادر بود.دلم میخواد این روز رو به همه ی مامانا مخصوصا مامان خودم که تمام دنیاشو به پام ریخته تبریک بگم مادری که سی  سال مشکلات و دغدغه هامو به دوش کشید و الان یک سال و...
23 فروردين 1394

نوروز 1394 با تبسم عزیزم

  گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین /   روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر / برترینش کن برایم این زمان و این زمین . . . سال نو مبارک   بله بلاخره عید آمد وقت روبوسی شد و عیدی گرفتن و عیدی دادن و مهمانی رفتن و ...... امسال سال تحویل ساعت 2 صبح بود و تبسم خانم هم بیدار بودند و کلی از بابا عباس مهربون عیدی گرفتن آخه ما سال تحویل خونه بابا عباس بودیم چهار روزی رو اصفهان بودیم و واسه پنج شنبه راهی گلپایگان شدیم جای همه خالی اونجا هم  خیلی خوش گدشت و دختر من کلی هم عید ی نصیبش شد    عکس های  نوروز 94 تبس...
10 فروردين 1394

دختره 16 ماهه بهاری

اول سلام دوم خونه تکونی امسال هم خونه خودم رو باید تمیز میکردم هم خونه مامان فاطمه رو به خاطر همین خیلی درگیر بودم ولی شکر خدا دیگه خونه تکونی ها تمام شد های  خسته شدیم ها .....سال نو همه مبارک سال نو پيشاپيش مبارك دختر عزیزم! حدود 363 روز از سال 93 را با هم طی کردیم، با هم خندیدیم، با هم گریستیم، با هم بیخوابی کشیدیم، و با هم همراه و هم قدم بودیم... از سختی هایش برابت نمیگویم تا مبادا ناله کرده باشم ولی همینقدر بدان که سخت تر از هرکاری در این عالم بود و صادقانه باید اعتراف کنم که شیرینی اش را زبان قاصر من نمیتواند به خوبی بیان کند که وصف ناپذیر ...
27 اسفند 1393

اســــــــــــــفند دونه دونه...

باز هم اسفند ماه رسید..ماه دوست داشتنی سال..ماهی که بوی عید می دهد....ماه خانه تکانی و خرید..ماه خیابانهای شلوغ و پرترافیک..و البته ماهی که امسال با سرمای ناگهانی و دیر رس غافلگیرمان کرد..از قرار در جدال بین ننه سرما و عمو نوروز تا اینجای کار پرچم ننه سرما بالاست! ما هم که طبق روال همه اسفندهای عزیز این روزها حسابی سرمان شلوغ است و فرصت سر خاراندن هم نداریم! از خانه تکانی و خرید گرفته تا رتق و فتق همه کارهای عقب افتاده سال که گویا اگر همه آنها تا پایان سال تمام نشوند آسمان به زمین می رسد!..اگر چه میدانم که با همه تدابیر و آینده نگریها این مسایقه بدو بدوی نفس گیر کماکان تا آخرین ساعات سال کهنه یا همان دقیقه نود ادامه خواهد داشت! ور...
10 اسفند 1393
1067 10 25 ادامه مطلب

این روزها

سلام به کل همیشه بهار مامانی دختر نازه خودم این پست رو می زارم تا بدونی که چه کارا توی این روزهای آخر سال 93 انجام میدی این روزها چون هوا سرد شده کمتر بیرون میریم و بیشتر توی خونه هستیم یا می برمت خونه بابا عباس یا مامان فرزانه با علی و عمه زهرا حسابی سر گرم هستی مرتب می گی دد . دد  . دد وقتی هم کلید  دد گفتنت روشن میشه مگه به راحتی خاموش میشه خودت میری سر کمد لباست و یه لباس ازش بیرون می کشی و میاری نشونم میدی و میگی: دد دد منم میبرمت پایین.......... چکار کنم هوا سره می ترسم مریض بشی هر وقت هم حوصله داشته باشم یه کیک خوشمزه واسه شما و بابا احمد درست میکنم البته شما بیشتر تزیینات روش مخصوصا اسمارتیزش رو دوست...
5 اسفند 1393