تبسم جانتبسم جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

تبســـــــــم زندگی

دنیای دو سالگی

1394/7/8 17:02
1,372 بازدید
اشتراک گذاری

زمان زیادی تا دوسالگی دخترک شیرین زبانمان نمانده..این روزها خانه مان پر شده از قهقه های جانانه و حرف های کودکانه و شور و هیجان و بازی و شیطنت دلبرکان شیرینم..حالا هر روزی که شروع می شود مثل روز قبلمان نیست..عزیز دل مادر هر روز با یک توانایی و پیشرفت جدید شگفت زده مان می کند..

 

حالا دیگر آن نوپای کنجکاو چند ماه پیش برای خودش کودکی شده که دارد تمرین استقلال می کند و می خواهد هر کاری را آن طور که دلش می خواهد انجام دهد..غذا را باید خودش به تنهایی بخورد..آب را هم در لیوان کوچکش ، آن هم کم کم و با قاشق باید بنوشد!!..سعی می کند خودش جوراب به پا کند..خزانه لغاتش چندین برابر شده، اگر چه کماکان خیلی از لغات این زبان کودکانه را من می فهمم و خودش!

با صدای بلند برایمان شعرهای من در آوردی می خواند و دلبری می کند..عشق می ورزد و در میان دستان کوچکش فشارم می دهد و "عزیزم" و "عشقم" مرا در پاسخ به خودم تکرار می کند..

صبح ها به محض بیدار شدن با چشمان نیمه بسته می خواهد که برایش تلویزیون روشن کنم تا به قول خودش"دی دی " ببیند..مانند یک ضبط صوت زنده آماده است تا هر کلمه ای را که از دهان ما خارج می شود تکرار کند..و بعد با چشمان تیزبین و نکته سنجش منتظر بماند تا عکس العمل ما را ببیند...

با آغوش باز و دوان دوان به استقبال پدر می رود تا ثابت کند این گفته را که" دختر ها شیرین ترند و از همان آغاز رسم دلبری را بهتر می دانند"...

فسقلی نود و دو سانتی من گاهی هم چنان مسیر لجبازی را در پیش میگیرد و ساز مخالف می زند که صدای جیغ های گوشخراشش گوش فلک را هم کر میکند!

خلاصه که روزگارمان با هم خوش است و نمی توان به حق شیرینی این روزهای اسرار آمیز را ادا کرد...خدایا شکرت به خاطر داشتنشان..

 

 

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

مامان مهدیه
19 مهر 94 12:06
وای چه خوشتیپ
مامان زهره
1 آبان 94 0:57
ای دون چه دخمر نازی چه تیپی داره این جیگر طلا عاشقتم خانم خوشگل با کلاس
مامان عطرین
4 آبان 94 13:09
زنده باشه الهی و روزگارتون خوشتر ازین
مامان زهره
11 آبان 94 0:36
سلام تبسم جونی پیشاپیش تولدت رو تبریک میگم امیدوارم همیشه دلت شادولبات خندون وروزگار بر وفق مرادت باشه امیدوارم زیر سایه پدرومادرت جشن 150 سالگیت رو در این وبلاگ به ثبت برسونی پاییزت پراز ریزش برگهای شانس واقبال باشه برات هر ریزش برگ شانسی باشه در زندگی تو میلادت هزاران بار مبارک پرنسس زیبای من دوستت دارم
مامان آنیسا
11 آبان 94 14:53
روز به روز که بزرگتر میشن شیرین تر و خواستنی تر میشن مخصوصا با غلط غلوط حرف زدناشون عزیزم تبسم جون چه رنگ قرمز بهش می یاد
مامان آرشیدا
17 آبان 94 11:38
عزیزززززززززم چه ناز شدی ماشااله بزرگ شدی عروسک خانوووووووم