داستان بچه دار شدن ما
سلام به تمام مامانهای عزیز دوران بارداری خوبی را براتون آرزومندم. من و همسرم حدود یک سال و نیم بعد از عروسیمون تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم.چون همه به ما میگفتند یک سال طول میکشه تا بچه دار بشید.ما هم از همه جا بی خبر قصد کردیم به این امید که حالا حالا بچه دار نمیشیم............. ولی غافل از قدرت خدا بودیم. در همین گیر ودار بودیم که تصمیم گرفتیم با مامان و بابا خودم بریم کربلا به هر جوری که بود بابامو راضی کردم اسممون رو نوشتیم .منم خوشحال از اینکه عازم کربلا هستیم و منتظر عادت ماهانه ام بودم اما از عادت ماهانه خبری نشد.اولین آزمایش بارداریم بتای خونم 371 بودم و گواه این بود که من حامله ام ......اما من اصلا آماد...