تبسم جانتبسم جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

تبســـــــــم زندگی

نوروز 93 با تبسم

نوروز 93 هم رسید.امسال با سالهای دیگه خیلی فرق داشت چون با تبسم عزیزم عید دیدنی میرفتیم انصافا دخترم سنگ تمام گداشت و آرام و موقر همراه ما بود و با ما از این خانه به اون خانه میرفتیم تازه به سفر کوتاه هم با هم رفتیم گلپایگان. شهری مادری من. تازه کلی هم فامیل مامانش بهش عیدی دادن و کلیهم با مهدیا دانیال عکس گرفت و کلی هم با امیر عباس و مبینا و پارمیس و نگین عکس گرفت . مامان فاطمه و بابا عباس هم لطف کردن و گوش واره طلا واسه تبسم خانم خریدن و دایی رسول هم یه خرگوش قشنگ عیدی داد           اینم تبسم و مهدیا خانم   بچم تو این عکس بد افتاده//////////// &n...
6 ارديبهشت 1393

گوش سوراخ کردن

چند روزی بود که همسرم داشت روی مخ من کار می کرد تا گوشهای تبسم عزیزم رو سوراخ کنیم......واسم خیلی سخت بود.....دوباره گریه کردن تبسم رو ببینم....انقدر شوهرم گفت و گفت تا من تسلیم شدم ... قبلش خوب گریه هامو کردم تا اونجا گریه نکنم.....8 بهمن 92 تبسم رو به یه کلینیک کودکان بردیم ....دلم می خواست یه اتفاقی بیفته و ما بر گردیم خونه.....بالاخره دکتر دیدش و رفتیم گوشواره انتخاب کردیم و ..... من دیگه داخل نرفتم ووووو الاهی بمیرم صدای گریه اش رو بیرون شنیدم منم با دخترم گریه کردم ....... وقتی بغلش کردم آروم بود .... ولی تا چشمش به من افتاد زد زیره گریه و قتی رفت زیره سینم اول کلی غر غر کرد و بعد محکم شیر خورد فکر کنم هرچی درد کشیده رو می خواست تلافی...
6 ارديبهشت 1393

ظاهر

ﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :   ﺑﻨﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟ ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ . ﺩﻭﻣﯽﮔﻔﺖ : ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ . ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ !… ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ، ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ،ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ،ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ . ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ ، ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻟﯿﻮﺍﻥﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ؟ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ . ...
4 ارديبهشت 1393